کد مطلب:94598 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:132

خطبه 181-توحید الهی












[صفحه 447]

به دفتر زندگی آنان كه خود را خدای زمانه می نامیدند بنگرید، هان! اینك آنان كجا هستند؟ ستایش و سپاس، كردگاری را سزاست كه بازگشت آفریدگان و سرانجام همه كارها بسوی اوست. او را بخاطر شكوه احسان و عظمت و دلیل آشكار یكتائی و فزونی فضل و منتش، میستایم ستایشی كه گویای اینهمه حق او بر ما است، و بخاطر لطف بی دریغ و رحمت بی حسابش، شكرش را بجای می آورم. شكری كه پاداش خیر آورد و موجب فزونی نكوئی هایش در حق ما گردد. تنها از او یاری می جویم، درست بسان كسی كه بفضل و احسان غیر او امیدوار نیست و سود سرشار از او می جوید و میداند كه غیر خدا، كسی او را از بند مشكلات نمی رهاند و جز باو، به فضل و كرم كسی نمی توان معترف بود و در كردار و گفتار، تنها باید به او سر سپرد و از او اطاعت نمود. به او میگروم، مانند كسی كه با ایمان و اعتقاد واثق، به فضل و كرمش امیدوار است و تنها به او روی می آورد و فقط در برابر او كرنش مینماید و سر فرود آورده و بند بندگی و فرمان او را بگردن می افكند. با صافی دل و پاكی جان به یگانگیش معتقدم و او را با سپاس و ستایش، بسیار بزرگ و بی مانند میدانم و در گرفتاریها با حالتی نیازآمیز و مشتاق، تنها به او

پناه میبرم. بی همتا و بی مثالی كه زائیده كسی نبوده تا در فر و شكوهش بزرگوارتر از او كسی باشد. او شریك و جلیسی نداشته و كسی را از خود متولد نساخته، تا این فرزند از بین برود و میراثی را برای دیگری واگذارد هیچ زمانی برای ازل بودنش متصور نیست. كثرت و كاهشی، بیشی و كمی چیزی، او را در بر نگرفته، بلكه به سبب نمایاندن آثار و نشانه های خلقت آراسته و حكم استوارش، موجودیتش دراندیشه ها آشكار است و بزرگیش به ثبوت رسیده است. یكی از گواهان و نشانه های قدرت و عظمت او، آفرینش آسمانهائی است كه بدون ستون و بی هیچ تكیه گاهی، ثابت و پابرجا افراشته شده اند آفریدگار به ایجاد آنها اراده فرمود و آنگاه از روی اطاعت و فرمانبرداری آنها، بی هیچ درنگی، اراده اش جامه عمل پوشید اگر بدلیل اعتراف آنان به خداوندی و طاعت بندگی نبود، هیچگاه كردگار توانا آنها را در عرشش جای نمیداد و آنجا را برای فرشتگانش مسكن نمیگردانید و برای بزرگی گفتار و كردار نیك بندگانش، چنان جائی را مركز و ماوا بر نمی گزید اختران فروزان، برای شبه روان و بیابان پیمایان، در گوشه و اكناف زمین، راهنما و نشانه هائی هستند، تا بیاری آنان گم كرده راه، راه جوید. ظلمت شب، فروغ آنها

را محو نگرداند و حجاب تیره شبگاهان، آن قدرتش نیست، تا ماه درخشان آسمان را در پرده تاریك خود فروپوشد. پس چنین آفریدگاری، پاك و منزه است. خداوندی كه سیاهی شب تار، و خفتگان نیمه شب- كه در گوشه و كنار و نشیب و فراز این زمین پراكنده اند- و خزندگان قله كوههای به هم پیوسته، غرشهای مهیب و رعدهای آسمانی، و زدن برق میان ابرها- كه به سرعت نابود میگردند- هیچیك از آنها از چشم او پوشیده نیستند. او جایگاه برگی را كه از شاخسار درختی بر اثر وزش بادی- كه به اعتقاد شما این باد بر اثر سقوط اختران ایجاد می شود، به زمین می افتد نیك میداند. یزدان سبحان، آگاه است كه قطرات بی شمار باران كجا می افتند و هر یك در چه جویاری و رودی و دریائی جاری می گردند. مورچه ریز و كوچك، دانه را از كجا میكشد و بكجا میبرد و كفایت روزی پشه به چه چیز است و شكم ماده- به هنگام بارداری- آبستن چه چیزی است، همه را میداند

[صفحه 476]

سپاس بی مثال جهان آفرینی را سزاست كه پیش از آنكه عرشی یا آسمان و زمینی و یا جن و انسی آفرینش یابد، او بوده است. چنان بزرگ است كه اندیشه های خرد و كوچك بشر، نمی تواند او را در حیطه فهم خویش آورد و پرسش درخواست كننده ای، او را چنان به خود مشغول نمی سازد كه از پاسخ دیگری باز ماند. احسان فراوان و جود بسیار، ذره ای از خزانه نعمت و رحمت بی شمارش نكاهد، و در بزرگی چنان است كه در چشمی نگنجد و آنچنان قلمرو و عرصه خدائیش نامحدود است كه در حد مكانی محدود نباشد. او را به چیزی نمی توان مانند كرد و به شبیهی وصف نشود. آفرینشش بیاری اعضاء و دست و پا نبوده و به هیچ یك از حواس پنجگانه درك نمیگردد، و به بشر هرگز قیاس و مقایسه نشود. اوست خداوندی كه با موسی در سخن آمد- اما نه چنان سخنی كه با دهان و زبان و صوت و صدا ادا شود- و بدین ترتیب نشانه های قدرت و بزرگی خود را به او نمایاند و اینك تو كه از توصیف كردگارت ناتوان و درمانده ای، اگر ترا علم و دانشی است، پس بوصف آور جبرئیل و میكائیل و جملگی فرشتگانی را كه مقرب درگاهش میباشند، و جایگاهشان در سراپرده های پاك است. فرشتگانی كه در برابر بزرگی خدایشان، سر بزیر افكنده اند و

خردشان در برابر آگ رمه عظمت آفریدگاری، خرد و ناچیز است، و حیرانند كه چگونه چنین آفریننده بی مثالی را توصیف كنند. جای تردید نیست، كسانی بوصف آیند كه هیئت و شكل و شمایلی دارند، حال آنكه كسی كه به خود شكل بگیرد و یا عمرش بسر آید و به نیستی گراید، صفت خداوندیش نتوان بخشید. او آفریدگاری است كه نیست خدائی جز او و رحمانی است كه به فروغ جاودانش، هر ظلمتی به نور و به قدرتش هر روشنائی به تاریكی مبدل شود

[صفحه 477]

ای عابدان و پارسایان، من شما را به ترس از عقوبت خداوندی كه لباس آراسته تقوی و پرهیزگاری را به شما پوشاند، و وسائل زندگی را برایتان به نیكوئی فراهم آورد، سفارش می كنم. بدانید اگر، مشیت این بود كه كسی به زندگی بس دراز رسد و مرگ خود دور سازد، البته چنین كس سلیمان ابن داود (كه درود به روان پاكش باد) بود. مرد پارسائی كه علاوه بر پیامبری و رسالت و مقام و منزلتی عزیز، بر جن و انس، سلطه و فرمانروائی داشت. با این حال، چون از زندگی خود بهره مند گردید و عمرش بسر آمد، خدنگ مرگ او را نشانه كرد و به سرای جاودان شتافت. شهرها و خانه ها و كاشانه ها از وجود او تهی مانده، و دیگران آنها را به میراث بردند. اینك شما از دفتر زندگی گذشتگان و پیشینیان عبرت و حكمت آموزید. پس كجا هستند عمالقه و فرزندانشان؟ فراعنه مصر و دود- مانشان، اینك كجا می باشند؟ مردم شهرهای رس كه پیامبران خدا را كشتند و احكام فرشتگان پروردگار را محو و نابود كردند و مشعل فروزان ایمان را خاموش ساختند و آداب نكوهیده یاغیان و سركشان را در پیش گرفتند، چه شدند؟ چه شدند آنانكه با سپاه بسیار، لشكر خصم را تار و مار میكردند و با سپاهیان فراوان، شهرها و خانه ها

را آباد می نمودند؟

[صفحه 478]

بدانید كه سرانجام، جانشین و خلیفه ای از جانشین های پیامبران و آخرین پیشوائی از پیشوایان و گواهان خدا، خود را به سپر و حربه حكمت و معرفت مهیا سازد و تمام آداب پیشوائی، یعنی شناخت پروردگار و مبرا ساختن خود از زر و زیور دنیوی را فراگیرد برای چنین كسی حكمت و معرفت، گمشده ایست كه او آنرا بیابد. آرزوئی است كه پیوسته خواهان آن باشد. اینك او از چشم شما نهان است. آن زمان كه آئین اسلام همچون بیگانگان، از خاطرها فراموش گردد و فقط یادی از او بر جای ماند، و روی و سینه اش به زیر خاك ایام نكبت بار، پنهان گردد و همانگونه كه غریب و تهها پدید آمد، ناشناس و بیگانه شود، آن پیشوا، به یاری اسلام شتابد و از یاد رفته را دگر بار به یاد همگان آورد

[صفحه 478]

ای مردم، من همان پند و اندرزی را به شما آموختم كه رسولان پیشین به قوم و ملت خود آموخته بودند. با نرمی گفتار، و گرمی رفتار، آنچه را كه جانشینان پیامبران در حق مومنان و پیروان روا میداشتند نسبت به شما انجام دادم. آنانی را كه به نرمی گفتار و گرمی رفتار من، توجهی ننمودند و سركشی پیشه كردند و من با تازیانه ادب آنانرا نواختم و در تادیبشان كوشیدم. اما باز هم براه راست گام ننهادند و با این كه شما را به سرانجام هراسناك كارها آگاه كردم و از عقوبت خدا بیم دادم، جنگ در حلقه راستین نزدند و حق را نپذیرفتند براستی اجرتان با خدا باد كه چه نیك مردمی هستید!! آیا در انتظار پیشوائی غیر از من هستید كه در این زمانه شما را براه راست ارشاد كند؟

[صفحه 479]

آگاه باشید كه دنیا به هر كسی كه به او روی كرده بود، پشت نمود و آنچه زشت و ناپسند بود به شما روی آورد. بندگان خدا رخت سفر بربستند و از این دیار ناپایدار، كوچ كردند و كالای بی مقدار دنیا را- كه آنرا بقائی نیست- به فراوانی سودای فناناپذیر آخرت، بفروختند. برادران دینی ما، كه خونشان در پیكار صفین ریخته شد، سود سرشاری بردند و در این راه زیانی نكردند. خوشا به حالشان كه اینك زنده نیستند تا اینهمه اندوه را بخود راه دهند، و آب تیره و تلخ بیاشامند. آنان براستی در راه راست گام نهادند و با شتاب رو بسوی خدا آوردند و پاداش كار نیكوی خود را از پروردگارشان بگرفتند، و امان یافتند. اینك كجا هستند برادران ارجمند من كه بر اسب راهوار راستی سوار گشتند و عمر خویش را در صدق و پاكی گذراندند؟ عمار و ابن تیهان كجا هستند؟ ذوالشهادتین چه شد؟ چرا نظائر آنان كه با مرگ پیمان بسته بودند و سرهایشان بسوی گنهكاران فرستاده شد، اینك دیگر وجود ندارند دریغ و درد كه مرا تنهای تنها گذاشتند. برادرانی كه خوانندگان و قاریان قرآن خدا بودند، و آن را بسی محترم میداشتند.. یارانی كه عاملان به نیكوئی و ناهیان از زشتی بودند، و سنت رسول خدا را زند

ه كرده و بدعتها را نابود ساخته بودند. همراهانی كه چون به جهاد با مزدوران شیطان دعوت میشدند، بشتاب دعوت را می پذیرفتند و به پیشوایشان بسی اعتماد داشته و از او پیروی مینمودند افسوس كه جملگی مرا تنها گذاشتند و دیگر نشانی از آنان نیست. اینك با اینهمه درد جانگاه، به فریاد میگویم كه: ای بندگان خدا و سربازان من، جهاد! جهاد! من امروز لشكر می آرایم، هر كه اراده رفتن بسوی خدا دارد و چنین همتی و رغبتی در او هست، باید از این جهاد استقبال كند


صفحه 447، 476، 477، 478، 478، 479.